یک نفس بیداری
نیمه شب ، بیتابی
حق حق ثانیه ها
در تب از سردی دل
شب نشینی با غم
مردم قابیلی
در شبیخون بر دل ، هر نفس صاعقه وار
حقه ی زر دارند
چون مناجات امید ، بانگ یک دلخوشی اند
چشم را میبندی
یک تصور در ذهن ، شکل شمع
دلگرمی
یک دروغ در تقابل با خویش که
سر ز غم برداری ، پلک خود واداری
یک نگه بر مردم
با تمنای کسی ، که شود هم ره ان شبرویت ، در تپش قافیه ها
سایه ای نزدیک است ، بوی شبدر دارد
مات و مبهوت از او
پای لرزان داری
نکند ریگ به کفش ، رنگ مرمر دارد
سینه ات پیک وفا
دورتر از هرچه هوا
صدق تو دیرینه ، اوج تر از وصف زمان
یک قدم رو به جلو
مردمک میلرزد
منظره پر تردید ، نفست در تبعید
یک دوراهی در پیش
آتشی حس غریب ، شعله اش سر سکوت
نور تا سایه رود ، سایه از ایینه
روش نور با حکم ابد
تا روشنی
گرفته شده از halflook.blogfa.com
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |